پنجشنبه ۶ شهریور ۱۴۰۴ - ۱۰:۱۱
کد خبر: 389442

داستان سرقتهای عجیب سارقانی که چند روز گذشته به دام افتادند جالب است.

پایان عجیب‌ترین سارقان پایتخت

به گزارش سلامت نیوز به نقل از همشهری،  تـازه‌تـرین عملیات کارآگاهان پلیس آگاهی تهران به دستگیری 145سارق و 15مالخر منجر شد.

سردار علی ولیپورگودرزی، رئیس پلیس آگاهی تهران با اشاره به دستگیری متهمان ظرف 48ساعت عملیات پلیسی گفت: از این سارقان، ۴۰۵دستگاه تلفن همراه مسروقه، 6 قبضه سلاح جنگی، مقادیری ارز و طلا کشف شده که به مالباختگان تحویل داده می‌شود. همچنین تعدادی از متهمان در ارتکاب جرائم خشن دست داشتند که پرونده آنها با نظارت دادستان دنبال خواهد شد تا اشد مجازات برایشان درنظر گرفته شود.



گفت و گو 1
سرقت چراغ‌های راهنمایی و رانندگی برای هیجان


ناصر 43ساله می‌گوید: مانند عقاب، چشمان تیزبینی دارد و مانند گربه می‌تواند از دیوار یا تیرهای چراغ راهنمایی و رانندگی بالا برود و نقشه سرقت‌هایش را عملی کند. 


چه چیزی سرقت می‌کردی؟ 


چراغ راهنمایی و رانندگی. یک روز که از کنار چراغ راهنمایی رد می‌شدم، چشمم به آن بالا افتاد. دیدم در چراغ باز است و باتری‌اش را دیدم. از تیر چراغ برق بالا رفتم و آن را سرقت کردم. راستش چشمان عقابی‌ام، چیزی را دیده بود که دیگران نمی‌دیدند. به هر حال این کشف، جرقه‌ای در ذهن من زد؛ جرقه‌ای که به سرقت‌های زنجیره‌ای تبدیل شد.


چطور از تیر بالا می‌رفتی؟


مثل یک گربه که از درخت بالا می‌رود؛ البته یک صندلی یا چهارپایه کوچک همیشه همراهم بود. ورزشکار بودن و داشتن استخوان‌های نرم هم در انجام سرقت‌هایم بی‌تأثیر نبوده‌است.


در کدام محدوده سرقت می‌کردی؟


غرب تهران.


با اموال سرقتی چه می‌کردی؟


در فضای مجازی و سایت دیوار بین یک تا 2میلیون تومان‌ می‌فروختم.


چند وقت است سرقت می‌کنی؟


یکی دو ماهی می‌شود.


چند مورد سرقت در این مدت انجام داده‌ای؟


حدود 30مورد.


تا به حال کسی موقع سرقت، مچت را نگرفته است؟


مردم که حواسشان نبود؛ چون در ساعت‌های خلوت سرقت می‌کردم، اما خب در نهایت مأموران پلیس، ‌سر بزنگاه مچم را گرفتند و داستان سرقت‌هایم به پایان رسید.


انگیزه‌ات از این سرقت‌ها چه بود؟


تجربه هیجان. من مشکل مالی ندارم. درواقع برای تفریح و سرگرمی، این سرقت‌های عجیب را انجام می‌دادم.



گفت و گو 2
‌سرقت از عروسک‌های شهر


تنها زنی که در تازه‌ترین طرح پلیس آگاهی تهران دستگیر شده، دریا نام دارد. او طلاهای دختربچه‌ها را سرقت می‌کرد. 


‌کجا سرقت می‌کردی؟


در حیاط امامزاده صالح.  دختربچه‌هایی که در حال بازی بودند را با یک شکلات فریب می‌دادم و به جای خلوت می‌کشاندم و طلاهایی را که همراهشان بود می‌دزدیدم.


‌از چند نفر سرقت کردی؟


تازه شروع کرده بودم. از 3 یا 4نفر سرقت کرده بودم که گیر افتادم. البته همه اینها تقصیر ساناز بود. 


ساناز کیست؟


با او در یک مهمانی آشنا شده بودم. ساناز بود که ایده سرقت‌ها را به سرم انداخت. من هم به پول نیاز داشتم و شروع به سرقت کردم.


هنگام سرقت از بچه‌ها، والدینشان کجا بودند؟


در حال زیارت. والدین ‌باید حواسشان به بچه‌هایشان باشد؛ چون یک لحظه غفلت آنها برای اینکه مجرمان نقشه‌شان را عملی کنند، کفایت می‌کند.  من یک پسر دارم که سرطان دارد و برای تامین هزینه‌های شیمی‌درمانی‌اش سرقت می‌کردم.



گفت و گو 3
باند نیسان آبی 


تعدادی از متهمان دستگیر شده اعضای یک باند بین‌المللی سرقت هستند که نیسان آبی می‌دزدیدند و آنها را در پاکستان می‌فروختند. سرکرده باند از سرقت‌هایشان می‌گوید. 


با چه شیوه و شگردی سرقت می‌کردید؟


خودروهای نیسان آبی‌رنگ را که در خیابان پارک بود، شناسایی می‌کردیم. سپس اطراف را زیرنظر می‌گرفتیم تا دوربین در آن محدوده نباشد. بعد ماشین را سرقت می‌کردیم و از طریق رابط‌مان به زاهدان می‌بردیم. در آنجا یعنی نقطه صفر مرزی، رابط ما، ماشین‌ها را تحویل یک مرد پاکستانی می‌داد.


یعنی خودروهای سرقتی در پاکستان فروخته می‌شد؟


پس از فروش در آنجا افراد ما در پاکستان با خودروهای نیسان آبی، اقدام به قاچاق سوخت می‌کردند.


هر خودرو را چقدر می‌فروختید؟


دقیق نمی‌دانم؛ چون رابط ما پول را به‌صورت دلار از پاکستانی‌ها می‌گرفت و بعد به ریال تبدیل و بین ما تقسیم می‌کرد.


حالا چرا اسم باندتان را گذاشته‌اید«نیسان آبی»؟


چون فقط نیسان آبی سرقت می‌کردیم و اگر رنگ دیگری بود، اصلا سمتش نمی‌رفتیم.


‌پرونده‌ات نشان می‌دهد که تحصیلکرده‌ای؟


مهندس کامپیوتر هستم. نرم‌افزار خوانده‌ام و در یک شرکت کار می‌کردم، اما مدت‌ها قبل شرکت ورشکسته و جمع شد که من هم بیکار شدم و افتادم در مسیر خلاف.



گفت و گو 4
فریب 50زن


یکی از متهمان دستگیر شده، سر بیش از 50فروشنده زن را کلاه گذاشته است اما چگونه؟ گفت‌وگو با او را بخوانید.


چطور سر طعمه‌هایت کلاه می‌گذاشتی؟


با کت و شلوار و ظاهری شیک وارد مغازه‌های شمال تهران می‌شدم؛ از بوتیک و لباس‌فروشی  گرفته تا فروشگاه لوازم برقی و آنتیک.
 ابتدا با چرب‌زبانی، اعتماد فروشنده‌ها را که خانم بودند، جلب می‌کردم. سپس اقدام به خرید می‌کردم و در ازای آن رسید جعلی بانکی را در اختیار طعمه‌ام قرار می‌دادم. گاهی هم به بهانه اینکه خودم کارت می‌کشم، ‌رسید جعلی‌ای را که از قبل آماده کرده بودم به فروشنده‌ها می‌دادم.


متوجه جعلی بودن آن نمی‌شدند؟


اصلا؛ چون خیلی حرفه‌ای عمل می‌کردم. در آخر هم با لبخندی فاتحانه و با گفتن اینکه به‌زودی آنها را به رستوران یا کافه دعوت خواهم کرد، مغازه یا فروشگاه را ترک می‌کردم.


چند مورد سرقت با این شگرد انجام داده‌ای؟


بیش از 50مورد.


سابقه‌داری؟


سابقه سرقت دارم، اما احساس می‌کنم سخنور خوبی خواهم شد.
 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha